((گر پادشاه عالم شوی باز هم گدای مادری))
****
گفتم مادر..
گفت جانم…
گفتم درد دارم..
گفت دردت به جانم..
گفتم گرسنه ام..
گفت بخور از سهم نانم…
گفتم کجا بخوابم؟؟
گفت روی چشمانم…
اما یک بار نگفتم من خوبم ، من شادم ...
همیشه از درد و رنج گفتم!!
به سلامتی مادر ...
برای اینکه دیوارش از همه کوتاه تره ...
هیچ وقت نگفت من، همیشه گفت بچه هام...
روز "مادر" این گل زیبای خلقت مبارک...
مادر
عزیرتر از جانم
دلگیرم
از دنیآ و روزگآرش
از بی کسی هآ و سکوت هآ!
این منم که اینگونه خسته ام
منی که همیشه خوب بودم و خندآن
منی که خنده هآیم مثآلی بود به مثآل ضرب المثل!
نمی توآنی بفهمی و البته عجیب هم نیست برآیم!
چون “تـو”، “من” نیستی!
پس لطفا قضآوتم نکن…
پر کن پیاله را کین ناب اتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد
یادمان باشد عشق متعلق به لحظه هاست و نفرین برای همه ی عمر!
همه جا میگویند :خواستن توانستن است....
وااای خدای من، وجودم دارد آتش میگیرد...
"یعنی او نخواست که نشد؟! "
از پل نامردان عبور نکن بگذار تو را اب ببرد......!!!
از ترس شیر به روباه پناه نبر بگذار شیر تو را بدرد...!!!
ببر باش و درنده ولی....
از کنار اهوی بی پناه به ارامی گذر کن..
سعی نکن خودتو صد در دصد خرج کسی کنی...
که فقط بلده تا ده بشماره..
حرف زیاد است........
اما گاهی نمیدانی چه بگویی......
گاهی باید رفت....
چیزی شبیه کم آوردن........
سعی کنید روزتون رو "با نام خدا" و "گور بابای بعضی ها"اغاز کنید.......!!!!
اگر نگاهت به وسعت خور شید باشد
میتوانی یار را در همه پنجره ها ببینی
.اگر قلبت به زلا لی دریا باشد
میتوانی او را در همه رود ها جاری ببینی
اگر چشمانت به رنگ عشق باشد
میتوانی او را در کلبه محبت
به انتظار نشسته پیدا کنی
وکلید همان کلبه همان عشقی است
که در سرتاسر وجودت می درخشد.
به خاطر مردم است که می گویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار،
دنیا
دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود
و مردم نمی دانند
چگونه می شود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت ..
بعضی صبح ها که از خواب پا میشی
با خودت فکر میکنی
نمیتونم از پسش بر بیام
و بعد تو دلت میخندی
چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی!
((چارلز بوکوفسکی)
شیرین بهانه بود! فرهاد تیشه میزد تا نشنود صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند: دوستت ندارد...
خاص بودن تقویم زندگیم با آمدن تو آغاز میشود بقیه ی روز هایش اما به آمدن تو مربوط است ورق هایش را ببین : چند روز بعد از آمدنت از فلان مغازه فلان لباس را دیدم چه قد به تو میاید .... یک ماه بعد از آمدنت دلم بهانه ی صدایت را گرفت .... سه ماه بعد از آمدنت دلم لج کرد آرامش صدایت را میخواست ....
ورق های تقویمم اما این روز ها غم انگیز سفید است .
مرد شدن شاید تصادفی باشه ولی مرد موندن کار هر کسی نیست ...